سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۸، ۱۳۸۸

سه شنبه 8 اردیبهشت 1388

سلام اگه دوست داشتید از این به بعد بیاید اینجا

ساره فرشته کوچولوی ما

دوشنبه، فروردین ۲۴، ۱۳۸۸

شنبه، فروردین ۲۲، ۱۳۸۸

اولین سلام 88



شنبه 22 فروردین 1388

سلام دوستان من با کلی تاخیر دوباره اومدم تا از عزیز دلم بنویسم که این روزها واقعا خانم شده و حسابی دل ما رو برده قربونش بشم من.راستی امیدوارم تعلیطات به همه خوش گذشته باشه .ما که با مامانم اینا شیراز بودیم که الهی شکر خیلی خوش گذشت.حالا راجع به دخترکم:

اول از حرف زدنش بگم که هزار ماشاالله خیلی پیشرفت کرده و دیگه هر چیزی رو که ما بگیم تقریبا تکرار میکنه .خلاصه که این روزها ما یه دونه طوطی کوچولو داریم توی خونه مون.شعرهایی رو که از کوچیکی براش میخوندیم همه رو بلده البته نه اینکه همش رو خودش بخونه مثلا باباش یه شعری براش میخونه اتل متل ستاره همچی دختری کی داره که ستاره و کی داره رو ساره میگه.یا اتل متل توتوله رو همه قسمتهای آخرش رو جیگر من خیلی بامزه میگهو تازه آخرش که میگه یه پات رو برچین هر جا باشه میشینه و یه پاش رو جمع میکنه فداش شم من.حسابی دوست داره جلب توجه کنه و وقتی ببینه بزرگترها حواسشون بهش نیست تندتند یکی مثلا من رو صدا میکنه و بعد که جوابش رو میدم میگه سیام یعنی سلام.خیلی خوب با تلفن حرف میزنه البته وقتی خاموشه چون وقتی کسی باهاش صحبت کنه حواسش پرت میشه ولی اگه حواسش باشه گوشی رو برمیداره و میگه علووو سیام خوبی چطوری رو هم یه جورای بامزه ای میگه که نمیشه نوشت.باباش بعضی وقتا موقع خوابوندنش براش الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیر المومنین رو آهنگین میخونه دو روز پیش داشت براش میخوند دوباره که وقتی گفت جعلنا من ال ساره یهو گفت متسکین قربونش برم ما که کلی ذوق کردیم از این همه هوش این گل نازمون خدا رو شکر.راستی یه کار بامزه دیگه ای هم که میکنه اینه که بهش میگیم ساره بپر میره یه جایی دستش رو میگیره و یک پاش رو میاره بالا و حسابی هم باورش شده که این یعنی پرش.وقتی شیراز بودیم عموش یادش داد بهش میگفت اسم ماشینتون چیه و ساره هم خیلی بامزه میگفت.
چند روز پیش مامانم براش وسایل آشپزی پلاستیکی خریدند که کلی ذوق کرد و حالا مثلا غذا میپزه ما میخوریم و میسوزیم که ساره عاشق این قسمتشه و از سوختن ما از خنده غش میکنه .عاشق بازی با روسریه وهمش به روسریهای ما و مخصوصا زندایی جونش گیر میداد و میخواست از سرمون دربیاره که حالا خودش دو تا روسری هدیه گرفته و با اونها سرگرم میشه و هی کج و کوله سرش میکنه و در میاره و بعضی وقتا هم به اصرار سر ما میکنه.وقتی میخواد جای بلندی مثلا روی مبل بشینه میگه بشین بشین یعنی ساره رو بلند کنید و اینجا بنشونید.فعلا دیگه چیزی یادم نمیاد فقط بگم که من هر روز بیشتر از قبل با وجود این گل زیبا احساس خوشبختی میکنم و روزی هزار بار خدا رو شکر میکنم که من رو لایق مادر شدن دونست و امیدوارم خدا به همه آرزومندان این نعمت بزرگ رو عطا کنه الهی آمین