چهارشنبه 29 خرداد 1387
سلام دوستان ببخشید که با این تاخیر طولانی اومدم دلیلش هم سر گرمی زیاد بود و هم مسافرت کوتاهی که برای دیدن خانواده بابا محمد که از سفر حج برگشته بودند به شیراز داشتیم.
حالا از دختر گلی بگم که این روزا حسابی دل همه رو برده با کاراش.دیگه حسابی از خودش صدا در میاره مثل ماما و انقدر هم با مزه میگه ماما که دل منو می بره.عاشق مامان منه و از بغل هممون خودش رو پرت میکنه توی بغل مامانم و دیگه حاضر نمیشه حتی بیاد توی بغل من.غلت زدن دخترک تنبل من تازه کامل شده یعنی وقتی دمرو میشه میتونه دستش رو از زیر تنه اش در بیاره.روز 20 خرداد هم برای اولین بار چند تا غلت پشت سر هم زد الهی قربونش بشم
.
عاشق کتابه از هر نوعی که دستش برسه. یه کتاب حموم داره که می دم دستش و مدتها باهاش سرگرم میشه ولی فقط به اون قانع نیست و هر کتابی دست هر کسی ببینه میخواد بگیره یه بار هم این موضوع کار دستش داد و زد صورتش رو زخمی کرد که البته چیزی نبود و زود خوب شد.خلاصه که ما هر روز خوشبختی رو با وجود ساره بیشتر احساس میکنیم و بیشتر سعی میکنیم شکر خدا رو به جا بیاریم هر چند که عاجزیم از شکر این همه نعمت


سلام دوستان ببخشید که با این تاخیر طولانی اومدم دلیلش هم سر گرمی زیاد بود و هم مسافرت کوتاهی که برای دیدن خانواده بابا محمد که از سفر حج برگشته بودند به شیراز داشتیم.
حالا از دختر گلی بگم که این روزا حسابی دل همه رو برده با کاراش.دیگه حسابی از خودش صدا در میاره مثل ماما و انقدر هم با مزه میگه ماما که دل منو می بره.عاشق مامان منه و از بغل هممون خودش رو پرت میکنه توی بغل مامانم و دیگه حاضر نمیشه حتی بیاد توی بغل من.غلت زدن دخترک تنبل من تازه کامل شده یعنی وقتی دمرو میشه میتونه دستش رو از زیر تنه اش در بیاره.روز 20 خرداد هم برای اولین بار چند تا غلت پشت سر هم زد الهی قربونش بشم




