یکشنبه، اسفند ۰۵، ۱۳۸۶

از کارهای شیرین دخترم





یکشنبه پنجم اسفند 1386

سلام امروز میخوام از شیرینکاریهای دخترم بنویسم.عزیز دل مامان حالا با دیدن اطرافیان عکس العمل نشون میده میخنده دست و پا میزنه و خلاصه کلی خوشحالی میکنه.دلش میخواد همش پیشش بشینیم و باهاش حرف بزنیم تا بلند بشیم که به کارامون برسیم جیغ میزنه یا از خودش صدا در میاره یعنی بیاید پیشمقربونش برم من. خدا رو شکر که من پیش مامانم اینا هستم اونا خیلی بهم کمک میکنند والا به هیچ کاری نمیتونستم برسم.کار با مزه دیگرش اینه که پستونکش رو در میاره و چون دیگه نمیتونه درست بگذاره دهنش از دسته یا برعکس میکندش توی دهنش و بعد از چند لحظه اونو میندازه و حسابی شروع میکنه به انگشت خوردن.عاشق مولتی ویتامینه و حتی در اوج گریه هم با خورنش آروم میشه و اگه موقع خوابش باشه میخوابه.خلاصه این دختر خانم گل که عشق منه با اومدنش زندگی ما رو خیلی شیرینتر کرده.الهی شکر.حالا این چند تا عکس رو ببینید.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

نسيبه جان سلام
خوبي؟ خيلي ماشاءالله عروسكتون نازه خدا حفظش كنه. مرسي كه به وروجك من سر زدي.