یکشنبه، اسفند ۲۶، ۱۳۸۶

گل من پنج ماهشه






یک شنبه بیست و ششم اسفند 1386


سلام با کلی تاخیر این چند روزه که نبودم اولش دختر گلم سرما خورده بود و من اصلا حال و حوصله نداشتم که پست بدم بعدش هم که الهی شکر خوب شد درگیر خونه تکونی عید بودم خلاصه بعد از این همه وقت دوباره اومدم که از دخترم بگم.ساره من هر روز بامزه تر و دوست داشتنی تر از روز قبل میشه خدا رو شکر.چند روزی میشه که پاهاشو خیلی جالب با دستش میگیره و میاره بالا و حسابی مشغول تماشاکردنش میشه و در همون حالت توی جاش میچرخه. دیگه میترسم روی مبل بخوابونمش چون که میترسم خدای نکرده بیفته پایین.هنوزهیچ غذای جامدی نخورده فقط با مزه نون از طریق لیسیدن آشنا شده.یه کار خیلی بامزه اش که من عاشقشم اینه که هر چیزی رو که نشونش میدیم اول دهنش رو باز میکنه و زبونش رو در میاره تا اونو بلیسه.دیگه کاملا پستونک و شیشه شیرش رو میشناسه و وقتی اونا رو ببینه دهنشو باز میکنه قربونش برم.خلاصه که هر روز از روز قبل بیشتر ما رو شیفته خودش میکنه و به شیرینی زندگیمون اضافه میکنه.خانواده سه نفری ما فردا شب یعنی دوشنبه شب به امید خدا عازم اولین مسافرتش میشه.ای اولین سفر دختر کوچولوی عزیز منه.ما برای دیدن مامان جون و باباجون ساره(مامان و بابای بابا محمد)میریم شیراز.انشاالله بعد از برگشتن میام و از خاطرات سفر مینویسم. پیشاپیش هم سال نو رو به همه تبریک میگم و سال خوشی رو برای همه آرزو میکنم.حالا این چند تا عکس رو از دختر گل من ببینید
پ.ن:سارافونی که توی عکس تن دخترمه همراه با شلوار جورابیش عیدی خاله نفیسه جون و عمو مهدی جون ساره اس که همین جا ازشون تشکر میکنیم

هیچ نظری موجود نیست: