شنبه، آبان ۲۵، ۱۳۸۷

دختر دوست داشتنی مامان

شنبه 25آبان 1387

سلام دوستان ببخشید که من دوباره انقدربا تاخیر اومدم سرم حسابی با دخترکم گرمه و به کارهای دیگه کمتر میرسم مثلا هنوز عکسهای تولد رو روی لپ تاپ نریختم.از دختر نازنینم براتون بگم که این روزا حسابی مشغول دلبریه و برای همه ناز میکنه دیگه حسابی همه رو میشناسه و مثلا وقتی میگیم زندایی جون کو توی جمع 20نفره دنبالش میگرده و پیداش میکنه .مهمونی رفتن رو هم دوست داره و توی جمع به همه میخنده و خوش اخلاقی میکنه معمولا
خدا رو شکر. فقط تنها جایی که خیلی گریه کرد و من بیچاره رو خیلی خسته کرد توی عروسی دایی جونش بود که حتی بغل خاله اش که انقدر دوستش داره هم نمیرفت و فقط به من چسبیده بود و خلاصه باعث شد من هیچی از عروسی داداش عزیزم نفهمم .

از کارهای جدید دخترکم بگم براتون که لپ رو هم توی اجزای صورت یاد گرفته و وقتی میگیم لپت کو خیلی بامزه دستش رو میگذاره روی لپش و میگه اپ قربونش برم من که اینو مامانم یادش دادند .کار خیلی بامزه هم که بابام یادش یادند اینه که وقتی بهش میگیم عزیز دل من کیه دستش رو میزنه روی سینه اش و میگه من من من که هممون عاشق این کارشیم .بوس کردن رو کامل یاد گرفته و با صدا آدم رو بوس میکنه آخه قبلا وقتی میگفتیم بوس کن صورت آدم رو به عنوان بوسیدن میخورد. عاشق تسبیح و مهره سجده کردن رو هم بلده و وقتی میگیم سجده کن دولا میشه سرش رو روی مهر میگذاره و مهر رو میبوسه فداش بشم من .کلماتی که میگه داره هر روز بیشتر میشه و دیگه بیشتر چیزایی رو بهش میگیم سعی میکنه که تکرار کنه اما چیزهایی که بهتر بلده :قابلمه(آب ببه) ممنون(منون)آشغال (آه آل)و بابا و ماما و عمو و عمه رو هم که از قبل میگفت.کار بامزه دیگش هم اینه که وقتی بالش بهش میدم و میگم لالا کن خودش سرش رو میکذاره رو بالش و مثلا لالا میکنه

راستی دخترکم روز پنج شنبه دوم آبان واکسن یک سالگیش رو زد که خدا رو شکر راحت بود و البته نه روز بعدش تب شدیدی کرد که با استامینوفن پایین اومد خدا رو شکر

قد:79سانتیمتر
وزن:11100گرم

دور سر:495میلیمتر

(لطفا ماشاالله یادتون نره)

خوب دیگه خیلی حرف زدم ببخشید اگه خسته شدید بعد از این همه وقت نمیشد خلاصه کنم فعلا خدا حافظ

پ.ن1:نمیدونم این بلاگر امروز چشه که اصرار داره با رسم الخط هندی منتشر کنه به خاطر همینه که مجبور شدم اعداد رو اینجوری بنویسم چون اگر از هم جداشون میکردم به هندی میشد مثلا نگاه کنید ४९.५ سانتیمترهمون 495میلیمتر)

پ.ن2: با کلی تاخیر و شرمندگی بگم نفر اول بازی وبلاگی خواب آسمانی ایلیا کوچولوی مامان سمیه بود

۳ نظر:

ناشناس گفت...

موش بخوره اون زبونشو. هزارماشاالله به این دخمل شیرین زبون.

ناشناس گفت...

vai khoda... nasibe jan, hala hej begoo dokhtare man az bagieh bache ha agabtare. akhe kodum bache ii harfaii ro ke shirin zaboone to mige mitune bege? gorbunesh bere khale.

ناشناس گفت...

خداوند سایه شما و پدرشان رو ازش کم نکنه مواظبش باشید