سه‌شنبه، بهمن ۱۵، ۱۳۸۷

دختر نازم چه زود داره بزرگ میشه

سه شنبه 15 بهمن 1387

سلام من دوباره اومدم تا از گل خونمون که این روزها احساس میکنم واقعا خیلی زود داره بزرگ میشه بنویسم.عزیز دل مامان دیگه بیشتر حرفهایی رو که بهش میزنیم میفهمه و کارهایی رو که ازش میخوایم اگه دلش بخواد درست انجام میده.مثلا وقتی کسی چیزی بهش میده بیشتر اوقات میگه ممون (همون ممنون خودمون)اما وقتی نخواد یا از طرف خجالت بکشه هر چند بار هم که ازش بخوای اصلا به روی خودش نمیاره که ما چی میگیم.
آخر محرم خونه مامانم مجلس امام حسین داشتن و به دیوارهاشون پرچم زده بودند که یکیش عکس حضرت ابالفضل بود که که ساره بهش علاقه مند شده بود و بهش گفتیم بگو ابالفضل تندی گفت ابف(با فتحه همه حروف) و بعد مامانم بهش یاد دادند که میگیم ابالفضل چی نخورد میگه آب و اصغر و نام مادر حضرت علی اصغر رو هم بهش یاد دادند وقتی ازش میپرسیم اسم مامان اصغر چی بود میگه اباب البته اولا میگفت حباب که حالا درستترمیگه قربونش برم من.انشاالله حضرت ابالفضل همیشه یاورت باشند مامانی.
چیز جدید دیگه ای که یاد گرفته میگه سیزده و انقدر هم بامزه اینو میگه که من دلم میخواد درسته قورتش بدم.کلید و کیف و تیز و جیب رو هم با لحن بسیار بامزه ای میگه.یه بار پاش کثیف بود و من داشتم به شوخی بهش میگفتم وای ساره آبرومون رفت که سریع پشت سر من گفت آببه.وقتی از چیزی خوشش بیاد حسابی به به میکنه و وقتی کار بدی بکنه خودش خیلی بامزه میگه باااای فداش شم.راستی کار بامزه دیگه ای هم که یاد گرفته اینه که عروسکش رو حسابی بغل میکنه و بعد هم بهش میگیم ساره جان عروسکت رو لا لا کن اونو روی پاش میگذاره که مثلا بخوابونتش و خیلی بامزه به جای اینکه پاش رو تکون بده خودش رو تکون میده و میگه آ آ آ و به ما نگاه میکنه که تشویقش کنیم الهی من فداش شم.
تازگی دیگه خودش دستش رو به همه جا میگیره و راه میره اما هنوز حتی به انگشت کوچیکه ما هم که شده باید
متصل باشه تا راه طولانی رو بره و فقط در حد چند قدم خودش راه میره.اما در کل عاشق ایستادنه و دیگه موقع غذا خوردن هم اگر روی زمین باشیم همش میخواد منو بگیره و بلند شه و دلش نمیخواد بشینه تازه کار جالبی که میکنه اگه به جایی تکیه داشته باشه به زور هی دولا راست میشه و با اینکه خیلی بهش فشار میاد مدام این کار رو تکرار میکنه قربونش برم من.خدا رو شکر میوه هم خیلی دوست داره و میاره میده به ما و میگه پوس یعنی پوستش رو بگیرید تا من بخورم.
خدای خوب و مهربونم برای لحظه لحظه این روزای خوب شکرت میکنم و ازت میخوام به همه آرزومندان این نعمت رو عطا کنی و به ما هم قدرت شکرت رو بدی و نعمتهامون رو ازمون نگیری.الهی آمین




۳ نظر:

ناشناس گفت...

سلام دوستم
مرسي از ابراز محبتتون . ساره خانم هم آمد توي ليست دوستاي ما كه بتونيم مرتب بهش سر بزنيم.
مامان ديبا و پرند
www.diba-parand.persianblog.ir

ناشناس گفت...

جیگر چادر نمازش بشم من . ببوسش . چه اینجا باشی و چه بیای تو پرشین بلاگ بدون که فراموشت نمیکنم و همیشه بهتون سر میزنم حتی اگه نتونم نظر بزارم . میبوسمت

ناشناس گفت...

vai dokhtare namaz khuno bebin ba oon chadore sefidesh. afarin be nasibe joon ba oon shirin zaboonihasj. maloosh khanom ashora shenas!