سه‌شنبه، فروردین ۲۰، ۱۳۸۷

روزهای خوب اولین بهار دخترکم


سه شنبه 20 فروردین 1387


بازم سلام هر روز که از زندگی دختر گلم میگذره بیشتر من و باباش رو عاشق خودش میکنه و ما هر روز بیشتر از روز قبل خدا رو به خاطر این نعمت بزرگ شکر میکنیم و دعا میکنیم که خدا به همه کسانی که آرزو دارند این نعمت بزرگ رو هدیه کنه .آمین

حالا از کارای عزیز دلم بگم .غذا خوردن رو کماکان روزی یک بار ادامه میده فقط کم کم داریم به حریره اش شیر اضافه میکنیم دیشب برای اولین بار سرلاک هم بهش دادیم.خیلی دوست داشت تا آخرش رو راحت خورد.دیگه هر وقت با ما سر سفره میشینه هر چیزی که ما بخوریم رو با میل نگاه میکنه و ما هم تا جایی که بشه میچشونیمش تا با مزه ها آشنا بشه.الان که من داشتم مینوشتم از خواب بیدار شد حالا هم توی بغل من نشسته و با هم داریم مینویسیم.

تو این چند روزه هر وقت هوا خوب بوده با بابا محمد با کالسکه بردیمش بیرون تا هوای بهاری استنشاق کنه.خیلی کالسکه رو دوست داره و وقتی توش میشینه حسابی به همه جا نگاه میکنه و ساکت میمونه.

این روزا داریم سعی میکنیم که بشونیمش اما دخترک گل من تمایل زیادی نشون نمیده و تا میشونیمش خودش رو به حالت خوابیده در میاره.

امروز برای اولین بار مدت طولانی توی روروئکش نشست.آخه من تا حالادقت نکرده بودم که میشه ارتفاع روروئکش رو تغییر داد امروز دایی جونش این رو فهمید.البته دخترم خیلی نتونست حرکت کنه فقط یه کم عقب عقب رفت و بعد از یه مدت هم ازش خسته شد وصداش در اومد که یعنی من رو از این تو در بیارید.

خوب این از کارهای جدید عزیز دلم .حالا این عکس رو هم ببینید

۲ نظر:

ناشناس گفت...

salam sare koochooloo man mamane araz hasatm. dokhtare khoshgel ta hala koja boodi? be mamanet begoo zood zood biad o bege che karhaii mikoni. hezar ta boos.

ناشناس گفت...

bah bah! mamane sare khanoom
eydetoon mobarak
pas chera inghede dir dir minevisid az sare khanoom?
maman hana