جمعه، فروردین ۳۰، ۱۳۸۷

دختر شش ماهه ما

جمعه 30 فروردین 1387

بازم سلام بعد از کلی وقت من دوباره اومدم که از کارهای ساره جونم بنویسم .عزیز دل من شنبه 24ام شش ماهش تموم شد ولی اونروز چون مامانم و بابام رفتند حج نتونستم بنویسم بعدش هم سرم شلوغ بود تا امروز .جیگر من دیگه واسه خودش خانمی شده و کلی کارهای بامزه میکنه که ما کلی براش ذوق میکنیم.دو تا از دندوناش هم با هم داره در میاد که البته یه مقدار اذیتش میکنه و دلش میخواد که همه چیز رو گاز بگیره تا خارش لثه اش بر طرف بشه.
هنوز به طور کامل نمیتونه بشینه ولی میل به نشستنش خیلی زیاد شده و دیگه وقتی با تکیه به جایی میشونیمش خودش رو پایین نمیکشه.دیگه میترسم روی تخت خودمون تنها بخوابونمش چون کاملا حرکت میکنه و من میترسم که خودش رو بندازه پایین فقط توی تخت خودش با خیال راحت می خوابونمش.وقتایی که رو زمین میخوابونمش انقدر با مزه است من اینوری میخوابونمش میام میبینم کاملا برگشته به طرف مخالف خوابیده .کار بامزه اش هم اینه که پاهاش رو با دست میگیره و میاره بالا و هی به این وسیله میچرخه.کار بامزه اش موقع نشستن هم اینه که با سرعت خودش رو به سمت پاش پرت میکنه تا بتونه انگشت شستش رو بکنه تو دهنش الهی من قربونش برم.
خلاصه که زندگی ما رو خیلی شیرین تر کرده این فرشته کوچولو .الهی شکر.حالا این عکسها رو ببینید







۱ نظر:

ناشناس گفت...

vai in dokhtar koochooloo che bozrg shode....makhsoosan axhash be lebase sooorati kheili jalebe. Rasti maman nasibe joon, safare pedar o madar be macce gabool bashe...